آواجانآواجان، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره

.♥.هنرنمایی های آوا خانمی.♥.

مامان و مامان بزرگ .♥.♥.

مامان جون من رفته اداره من توی خونه م اون سر کاره *** مامان بزرگم مونده تو خونه برام یواش اون لا لا می خونه *** مامان بزرگم خسته و پیره به جای من ، اون خوابش می گیره *** کاشکی مامانم بیاد دوباره مامان بزرگم بره اداره  " جعفر ابراهیمی " ...
23 خرداد 1392

صدای پا♥.♥.

مامان دوباره رفته بود کجا؟ اداره رفته بود! حالا یواش یواش می آد داره صدای پاش می آد خیلی دلم تنگه براش نشسته ام پیش داداش یکی اومد توی خونه وای خدا جون ، مامان جونه "جعفر ابراهیمی" ...
23 خرداد 1392

توجه توجه.♥.♥.

دوستان خوبم از اونجایی که من و دخترم عاشق هنر هستیم خلاقیتمون بالاست و دوستای گلمون هم دوست داریم میخوام یه سری کارها یاد بدیم. وسایلی که برای این کارها نیاز داریم هسته ، آره درست دیدی هسته .هر چی میخورید هستش رو نگه دارید تاچند روز دیگه براتون میگم چی میخوایم درست کنیم.(هسته گیلاس -خرما-هلو و ...)باید مقدارش زیاد باشه پس تا میتونین بخورین .اما مواظب خودتون باشین دل درد نگیرید ...
20 خرداد 1392

مثل ماهه.♥.♥.

مامانه من خوشگله ،مثل ماهه یه گوله نور، توی شب سیاهه اگر نباشه ، خونه سوت و کوره سیاهه شب، خنده از اینجا دوره وقتی باشه  ،خورشید خونه ماست خنده کجاست ، روی لبای باباست   "مصطفی رحماندوست" ...
8 ارديبهشت 1392